جوکها یا همون لطیفهها هم عجیب هستن، مثل خیلی چیزای دیگه با زمانه عوض میشوند، مثلا طنز ده سال پیش الان براتون عجیب به نظر میرسه.
چند روز پیش توی یک جمعی یکی از جوکهای به شکل «یک روز یک ایکس ...» رو شنیدم و یه لحظه فکر کردم آخرین بار کی چنین جوکی شنیدهام؟
موافقید که توی این چند سال اخیر، سبک جوکها عوض شده؟ من یک دلیل بزرگش رو توییتر و تلگرام و این شبکههای اجتماعی میدونم!(نظرمه دیگه!)
انگار شخصیت جوکها از سوم شخص (یک تُرک، یک کُرد یا رشتی یا غضنفر و گلمراد و ...) به اول شخص تغییر پیدا کرده، خلاصهتر هم شدن، به جای اینکه بگی «یه روز گل مراد رفت فلان شد» میگی «یه روز فلان شدم». و البته که این «فلان شدن» یه کمی تغییر پیدا کرده، اگر قبلا قرار بود بگی فلان قوم یا نژاد فلان ویژگی رو دارن و به اون بخندی، الان بیشتر به موقعیت میخندی، به موقعیتی که مهم نیست برای کی رخ بده، خودِ موقعیت خندهداره نه قرار گرفتن یک نفر خاص در اون موقعیت. و برای همین هم یا خودت توی اون موقعیت قرار میگیری یا دوستت!
رفتم توی یکی از کانالها جوک پیدا کنم، شب آرزوهاست، اینو پیدا کردم.
مردم به آرزو هاشون جامه عمل میپوشونن ...
من حتی نتونستم یه شرت پاش کنم ...
شب آرزوهاست، آرزو میکنم خدا خودش هر چی آرزوی خوب که ما نمیدونیم و بلد نیستیم و نمیفهمیم و حالیمون نیست رو برامون در نظر بگیره و خودش کمک کنه که برآورده بشن! البته یه کمکی هم بکنه که بعضی از اون آرزوها به ذهن خودمون هم برسه و به زبون بیاریم که بعدا حس رسیدن به آرزو رو هم تجربه کنیم! فکر نکنیم الکی به دست اومده و حداقل برای همون آرزوها که فکر میکنیم به ذهن خودمون رسیده شکرش کنیم! وگرنه برای همهشون که نمیرسیم شکرش کنیم! مثلا یه آرزو که همین الان به ذهنم رسید!(علامت شکلک) این که «آرزو میکنم بتونیم شکرگزار خدا باشیم»! (شما هم بگین آمین!)