گوشه ای از دنیای یک چوپان امروزی!

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

دوری و دلتنگی

جمعه خیلی روز دلگیری بود برام. نه به خاطر ولنتیاین ملنتاین کوفتی.

روز جمعه مامان و بابام خواهرم رو بردند دانشگاه. ارومیه قبول شده ولی انگار یک سالی رو باید توی خوی بخونن ... .

بی‌ هیچ دلیلی دلم آشوب بود. دلم تنگ بود. برای من که میاندوآب و خوی از نظر فاصله فرقی نمی‌کرد ولی ... .

جمعه شب ساعت از ۱۲ هم گذشته بود که زنگ زدم خونه. بنده خدا مادرم با نگرانی گوشی رو برداشت. گفتم هیچی میخواستم ببینم رسیدید خونه! (با اینکه توی راه هم صحبت کرده بودم باهاشون!)

شنبه رفتم دانشگاه. احوال خواهرم رو با پیامک جویا می‌شدم. شب ساعت ۸ بابام بهم زنگ زد. یه کمی صحبت کردیم. حرف از خواهرم شد. گوشی رو داد به مادرم. یه گریه‌ی سه‌نفره!!!‌ برای اولین بار توی زندگیم این نوع دلتنگی رو تجربه کردم. هنوز هم الکی الکی اشکم سرازیر میشه.

بعدش هم زنگ زدم به خواهرم. یه کمی صحبت کردم. این بار یک گریه‌ی یک‌نفره! (به زور خودمو نگه داشتم.)

خیلی الکیه‌ها!

مردم چقدر راحت می‌تونن دور از خانواده زندگی کنن. مثلن یارو پا میشه چندسال میره یه‌ ور دنیا.

 

///

حالا این دلتنگی دلیلش هم خیلی منطقیه. و نباید ناشکری کرد. شکر خدا به خاطر همه‌ی نعمت‌هاش. خدا به اونایی کمک کنه که مجبور دوری ظالمانه رو تحمل کنن. اونایی که هیچ‌وسیله‌ای ندارن که حتی خبر بگیرن از وضع عزیزاشون. اونایی که حتی نمیدونن عزیزشون زنده‌س. اونایی که با ظلم و ستم از عزیزشون دور افتادند و ... .

 

//

به اپلای فکر کنم؟ با این اوضاع؟ چند سال؟ کجا؟ چه‌جوری؟

 

/

و توی این دو و نیم سالی که تهران بودم.این چند روز شاید شاید تازه گوشه‌ای از دلتنگی مامان و بابام رو درک کرده‌باشم.

۲۸ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۱۶ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
چوپان

سبحان الله!

راستش تا زمان‌ها برایم ثقیل بود که چرا بایستی عابد معبود را تنزیه کنید، تسبیح کند و هر صبح و شام او را از هر بدی منزه داند و ... .

تا اینکه رفتم فیسبوک. دیدم که آری این تسبیح و تنزیه حقا که امری فطری‌ است. و عابدان هر روز می‌آیند و پستی می‌گذارند در تسبیح معبود خود.

یکی از خواننده‌ی مورد علاقه‌اش می‌نویسد و تاکید می‌کند که  "او" از هر بدی منزه است.

دیگری از فوتبالیست مورد علاقه‌اش عکسی می‌گذارد و تکرار می‌کند که "او" بهترین است!.

آن یکی که فلان مسئول سیاسی را بنده‌ است در رثای او شعری به اشتراک می‌گذارد که "او" مهربان است.

و آن دگری برای بت تیم مورد علاقه‌اش قربانی می‌دهد و برای نابودی بت ِدشمن بت ِخودش دعا می‌کند و خوشحالی می‌کند که بت من ۶ چشم دارد  و ... . 

یکی از ماشین مورد‌ علاقه‌اش عکسی می‌گذارد و می‌نویسد :"عاشقشم!"

حال به این لیست معبود‌ها شعرا ، بازیگران ، فیلم ، سریال، تفنگ، حیوان و ... کلا هرچیزی که در این دنیا پتانسیل عبادت دارد را می‌توانید اضافه کنید! راستی می‌توانید از مفاهیم مجرد و انتزاعی هم نام ببرید.

عابد هر روز و شب معبودش را تسبیح و تنزیه می‌کند. و وای به حال من!

۲۱ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۰۷ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
چوپان