گوشه ای از دنیای یک چوپان امروزی!

۱۰ مطلب با موضوع «فعلن هیچی» ثبت شده است

سوال

توی زندگی یک سری سوال هستند که فقط ازشون فرار می‌کنیم. می‌گفت «نمی‌خوام به اینا فکر کنم چون میدونم تهش پوچیه،‌ به جواب نمی‌رسم». ما از این سوال‌ها فرار می‌کنیم چون وقت نداریم. ما از این سوال‌ها فرار می‌کنیم چون اولویت ندارند،‌ کارهای مهمتری داریم، مثل امتحان فردا،‌ یا ددلاین پسفردا، یا کنکور هفته‌ی بعد، یا پروژه‌ی ماه بعد، یا کار، ازدواج، به دنیا آوردن بچه، بزرگ کردن بچه، ما اونقدر کارهای مهم دیگه داریم که وقت نمی‌کنیم به این سوال‌ها فکر کنیم.

«زنده‌ایم؟»

«چرا زنده‌ایم؟»

«زنده هستیم که چی بشه؟» «مرگمون چه فرقی داره؟»

بعد برای اینها معمولا ذهنمون یه جوابی میندازه که بابا زنده‌ای که فلان. بدو برو به کارت برس تا دیر نشده!

ولی ... .

۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۱:۰۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
چوپان

فنی نوشتن

راستش من از اول هدفم از این وبلاگ شخصی نوشتن بود. ولی یه مدت شروع کردم مطالبی بنویسیم که زیاد جنبه‌ی شخصی نداشتن و شاید به درد کسی‌ جز خودم هم بخورن. ولی مشکلی که پیش میاد "درهم" بودن مطالبه.

تصمیم دارم اگه بشه مطالب شخصی رو ببرم جایی دیگه و این وبلاگ بیشتر محتوای غیرشخصی داشته باشه. 

راستش بیان امکانات خوبی میده ولی به نظرم اگه مثلن خودم یه وردپرس بالا می‌آوردم برام به صرفه‌تر بود و دستم بازتر بود.

خلاصه اینکه الان نمی‌دونم. یه دامنه دیگه دارم که میشه در اون مطالب شخصی نوشت. ولی خب فکر کنم باید اونجا وردپرس بیارم بالا.

یا اینکه کمی صبر کنیم این دامنه مهلتش تموم بشه. روی alichoopan.ir مطالب فنی بنویسم و روی اون یکی دامنه شخصی.

خلاصه خبرایی در راه هست. فعلن که با این ملغمه‌ی شخصی-فنی سر می‌کنیم.

۲۹ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۰۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
چوپان

حلالیت

حلالم کنید.

۰۷ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۵۷ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
چوپان

تغییر آدرس

احتمالن آدرس وبلاگ رو عوض بکنم. تازگی یه دامنه ی .آی‌آر خریدم. میخوام امتحان کنم ببینم میتونم روی اون ریدایرکت کنم یا نه.

اگه این نتونستید آدرس فعلی رو باز کنید. اون .بلاگ رو بردارید!

۱۵ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
چوپان

بوی جوی مولیان

شب بابام زنگ زد. گفت که عصر رفته بودم روستا. ۴تا نهال گیلاس کاشتم تو باغ و بعد شروع کرد به توصیف. درخت هایی که کاشتیم گل دادن و سبز شدن. یونجه ها و جو ها سرشون از خاک بیرون اومده. رودخونه اون قدر پرآب شده که گلوله تفنگ به زور به اون‌طرفش رسید و ... . 

دقیقن وسط همین تواصیف بود که بی‌اختیار یاد اون درس زیبای بوی جوی مولیان افتادم. وصفی که پدرم کرد بدجوری دلتنگم کرد .

امیدوارم آخر هفته بتونم برم خونه. دلم برای تیراندازی تنگ شده.

////////

در خواب "تو" را دیدم

شبیه "آن‌‌ها" شده بودی

همان هایی که نمیدانم چه احساسی به‌شان دارم

همین خواب را یک نفر دیگر هم دیده بود

شاید ... .

////

خدایا میگم مشکلی نداره که من همون خدای خیلی ساده رو در نظر بگیرم که برای هر کار کوچک و بزرگی بهش توکل کنم؟

/// 

تا در دل کسی نیفتد هیچ دلیل و برهانی برای اثبات چیزی قابل قبول نیس. یک زمانی برام قابل باور نبود که یک عده برای نشنیدن سخن خدا پنبه میگذاشتند توی گوششان. ولی این روز‌ها دیگر به چشم میبینم ‌،‌پنبه که چه عرض کنم ،هدفون هم میگذارند توی گوششان. 

خب هر کاری دلشان میخواهد بکنند. به خودشون ظلم میکنن .

//

من گنهکار شدم وای به من!
مردم آزار شدم وای به من!
یاد دارم پدرم شیشه ی مِی دید٬ شکست
من چرا سبحه اجدادی خود داده ز دست؟
من گنهکار شدم وای به من!
مردم آزار شدم وای به من!

(شهریار)

۰۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۵۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
چوپان

تجربه ی جدید دلنشین

دیروز بعد از تدریس با آقای دکتر kafe! رفتیم پایتخت. بعدشم رفتیم خوابگاهشون و حدود ۲۴ ساعت در کنار دکترها بودیم.

بنده همینجا از آقای دکتر تشکر میکنم که با اون وضعیت اینترنت به اینجا سر میزنه!! :) و اشاره میکنم که در دروس پزشکی ۳۶/۳ = ۱۲ یک نکته خیلی مهمه!!!!

عصر برگشتنی یک تجربه ی جدید و دلنشین داشتم به صورت کاملن اتفاقی. به تکرارش علاقه مند شدم!

دلم برای تفنگ تنگ شده! الان ۳ بسته ساچمه خونه بیکار نشستن! :)

 

////////

 

دلبسته ی افلاکم و پابسته ی خاک

فواره ای بین زمین و آسمانم

 

فاضل نظری

 

////////

 

یک تصمیم جدی برای آینده:

خیلی دوست دارم یک سال از عمرم رو برم چوپانی بکنم. یا کشاورزی بکنم. کلن یکی دو سال کاملن برم تو طبیعت زندگی کنم. بعد یک سال که برمیگردم کلی چیزا عوض شده باشه!

 

///

آینده ای عجیب و غیرعادی برای خودم پیشبینی میکنم. ممکنه مسیر زندگیم رو عوض کنم چند بار!

۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۳۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
چوپان

کشاورزی و من

خب امروز رفتیم باغمون و حدود 160 تا نهال غرس کردیم. یعنی به اندازه ای خسته شدم که نگو. فکر کنم کل ماهیچه های بدنم کار کردند. یعنی بیشتر از توانبخشی سه شنبه برام مفید بود!!!

خب یکی از آرزوهام همین کشاورزی بود.( یکی هم چوپانیه. یعنی واقعن برم چوپانی. و همین طور چندتا کار دیگه) . کشاورزی به نظرم خیلی سخته ولی خیلی جالبه. زیر آفتاب با کلاه و عینک. فکرت خیلی آرومه. آرامش داری. میتونی خوب فکر کنی.

قانون کاشت و برداشت. هر چی بکاری همونو میتونی(شاید) درو کنی.

راستی یه چیز جالب دیگه. این سگهای گله اگه یه تیکه چوب بگیری دستت میترسن و فرار میکنن. اندازه و قطر چوب اصلن اهمیتی نداره. چون وقتی کوچیک بوده از چوب ترسیده دیگه براش فرقی نداره. فقط کافیه چوب رو توی دست یه آدم ببینن . مطمئنن اگه بخوان حمله کنن به آدم با اون چوب نمیشه کاری کرد و فوقش یه کمی دردشون میگیره ولی میتونن آدمو لت و پار کنن ولی همین ترسه نمیذاره.

 

بوی روغن ماهی: راستش درسته من خیلی از ماهی خوشم میاد ولی نمیتونم با این بوی بدش کنار بیام. بعد برام سواله که آیا این بو برای همه بده یا برای بعضیا یا خیلیا. ما مثلن کسی هست که از بوی ماهی خوشش بیاد؟؟؟ دیروز رفتم دوتا قزل آلا خریدم. من که شکار نتونستم بکنم. ببینم سیزده بدر میتونم کبابشون کنم.

 

کوتاه کردن موهام در 14 فروردین: ما آدما یه کاری رو شروع میکنیم. بعد تکرارش میکنیم تا این که به نوعی برامون خاص میشه اون عمل در اون زمان خاص. مثلن هر ماه توی یه روز خاص میریم سلمونی. یا هر سال یه روز خاص میریم یه جایی. منم الان چند ساله که 14فروردین موهامو کوتاه میکنم( در حد کچل) . حالا امسال هم منتظرم که 14فروردین بشه موهامو کوتاه کنم :)

 

این کرومم تازگی زیادی کرش میکنه ، خیلی هم حافظه میگیره و منم کم کم دارم ازش دل میکنم. فایرفاکس هم خوبه. تازگی سرعتش هم بهتر شده.

۱۰ فروردين ۹۲ ، ۲۳:۲۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چوپان

کشاورزی

امروز رفتیم روستا. رفتیم باغمون. یونجه و جو کاشتیم.

به خاطر تخم ریزی قلاب هم ننداختم.

2روزه که تلفن های منطقه ما قطعه و من اینترنت ندارم. بعد از مدت ها اومدم کافی نت .

دو روز دوری از نت و کامپیوتر خیلی جالبه . باز هم با کاغذ و مداد و خودکار کار میکنم.

داره بهتر میشه اوضاع. دارم بهتر میکنم اوضاع رو به کمک خدا.

پست هول هولکی که میگن همینه!

۰۳ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چوپان

شوخی شوخی

فکر کنم به خاطر شوخی دیروز یک دوست آدرس وبلاگم کمی عمومی شد.

راستش من قبلش مخاطبای وبلاگ خیلی کم و خاص بود. یعنی تک تک خواننده هارو میشناختم.

الان دیگه اینجوری نیس. از دیروز آمار بازدید زیاد شده . نمیدونم چیکار کنم.

الان هم که شدید درگیر پروژه ایم. خلاصه از دوستان اگه کسی دوست داشت تو یه نظر خصوصی خودشو معرفی کنه.

 

۰۶ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چوپان

تغییرات در وبلاگ

خب اونقدر مطلب مختلف میاد تو ذهن آدم و اونقدر تنبلی میکنه آدم که ... .

موضوعات وبلاگم رو عوض کردم. مشکلی که هست اینه که معمولن نمیشه به یک پست یک موضوع تخصیص داد. از این به بعد سعی میکنم که پستهام کوتاه باشه و ممکنه به همین دلیل تعداد پستها زیاد بشه . 

و کمی هم حوصله به خرج میدم که موضوعات رو در نظر بگیرم.

راستی به این هم فکر میکنم که این وبلاگ رو عمومی کنم . یعنی آدرسشو به بقیه هم بدم.

۲۱ دی ۹۱ ، ۲۲:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چوپان