فکر میکنم در این چند ساله هیچ دشمن داخلی و خارجی به اندازه ی صدا و سیما به این مملکت ضربه نزده باشه.
اون از گندکاریهای چهار سال پیش و این هم از مناظره ی انتخابات ۹۲.
من که به شخصه هیچ گونه سودی از این مناظره نبردم. به هیچ وجه اطلاعات خوبی از نامزدها به دست نیاوردم و فقط ۴ ساعت خندیدم.
خندیدم به این که چهگونه شخص اول ِ اجرایی یک کشور به سخره گرفته شده. چه جور یک عده نشون دادن مصلحت بینی ِ شورای نگهبان رو . و این که چهجور یه عده توهین میکنن به شعور خودشون و مردم.
ولی مهمتر از همه ی اینها :
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی / به عمل کار برآید به سخندانی نیست
یا حتی:
بزرگی سراسر به گفتار نیست / دو صد گفته چون نیم کردار نیست
اینو بیشتر برای خودم میگم. خیلی وقتا شده ایدههای واقعن جالبی به ذهن آدم میرسه. بعد هی میری جلو و ایده رو هی گسترش میدی. بهبودش میدی و ... .و آخرش هم یه جایی ،یه گوشه ای از ذهنت چالش میکنی. یا مثلن یه کاری رو شروع میکنی . بعد خیلی کمالگرایی میکنی و خیلی میخوای کار رو گنده برداری. بعد به خاطر همین گندهگرایی(بخوانید کمال گرایی!) حتی مینیمم کار ممکن رو هم به زحمت انجام میدی.
من یکی که به خاطر این مساله خیلی ضربه دیدم. موقع پروژه نوشتن. موقع کار. موقع تدریس یا درس خوندن و ... .
ای کاش یک مینیمم منطقی تعریف کنیم و سعی کنیم اول حتمن به اون برسیم بعد به دنبال کمال باشیم.