«صلوات برای سلامتی امیرعلی... ما کاری به حکم نداریم. حکم رو کاغذ مال محکمه است. اصلیت حکم مال خداست؛ که ما و منش ریخته و گلریزون می‌کنیم واسه کسی که داره آزاد می‌شه از این چاردیواری... که همه دنیا چاردیواریه... کرم مرتضی علی یه مرد که واسه شرف و ناموسش دوازده سالو کشیده،‌ وجدانش بالاتر از این پولاست که کاغذه. سلامتی سه تن: ناموس و رفیق و وطن. سلامتی سه کس: ‌زندونی و سرباز و بی‌کس. سلامتی باغبونی که زمستونشو از بهار بیشتر دوست داره. سلامتی آزادی. سلامتی زندونیای بی‌ملاقاتی»

این سکانس قشنگ فیلم اعتراض مسعود کیمیاییه. 

دیروز با پدرم و پسرداییم و پسرعموم رفتیم باغ. یکی از موتورهای آب رو گذاشتیم پشت ماشین که بیاریم. یک مقدار هم تیراندازی کردیم. برف بود روی زمین. گلوله درست می‌کردیم و مثل این پلیت‌ها پرتاب می‌کردیم و می‌زدیم! :) ناهار رو هم اومدیم این جمعه‌بازار. در واقع جمعه‌بازار روی اون جاده‌ی باغمونه. کباب جمعه‌بازار خوشمزه‌ترین و غیربهداشتی‌ترین کباب دنیاست! :)

شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد/ جدا ز دامن مادر به دام دانه بیفتد

امشب باید راه بیفتم. برگردم تهران. هفته‌های شلوغی پیش رو دارم. برم خداحافظی کنم.