گوشه ای از دنیای یک چوپان امروزی!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم» ثبت شده است

جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۴ ق.ظ چوپان
بمون یا برو

بمون یا برو

امشب یعنی دیشب نشستم فیلم ماتریکس رو یک بار دیگه با دقت دیدم. من معمولا فیلمایی که دوباره نگاه می‌کنم که رو انگار قبلا ندیدم. 

یه جایی هست که مورفیوس به نئو میگه یکی از این دوتا قرص رو انتخاب کن. و این آخرین شانس تو هست. یا به زندگی عادیت برگرد و هر چیزی رو که می‌خوای باور کن یا وارد لانه‌ی خرگوش شو و حقیقت رو ببین! (حالا تحت‌اللفظیش این می‌شد!)

۱- سر دوراهی‌های زندگی، بعد از انتخاب یک راه دیگه هیچ وقت نمی‌تونیم بفهمیم راه دیگه به کجا می‌رفت. چون انتخابش نکردیم و زندگی دیگه‌ای هم نداریم و اون دوراهی هم دیگه تکرار نمیشه، ما هم دیگه اون آدم سابق نیستیم. متاسفانه کاری که در اکثر مواقع می‌کنیم اینه که موقعیت فعلی‌مون در مسیر انتخابی رو با بهترین حالت بقیه! در مسیری که انتخاب نکردیم مقایسه می‌کنیم! یعنی تنها کاریه که از دستمون برمیاد. و خب خیلی دقیق نیست این کار. پس گاهی پشیمانی از انتخاب یا احساس «اشتباه» در انتخاب بی‌معنی به نظر میرسه.

۲- از طرف دیگه احساس می‌کنم اگه به سن ۷۰-۸۰ سالگی برسم تجربه بهم ثابت کنه این دوراهی‌ها خیلی سرنوشت‌ساز نبودن و برآیند اینها بود که مسیر زندگی رو مشخص کرده. برای این نتیجه‌گیری واقعا یک نگاه جامع نیازه.

حالا مختاری. یا بمون. یا برو.

چند ساعت دیگه باید پاشم برم آزمون آزمایشی بدم! با این وضع مطالعه کردنم! :)

۲۷ آذر ۹۴ ، ۰۲:۵۴ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
چوپان
شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۱۴ ب.ظ چوپان
سلامتی باغبونی که زمستونشو از بهار بیشتر دوست داره

سلامتی باغبونی که زمستونشو از بهار بیشتر دوست داره

«صلوات برای سلامتی امیرعلی... ما کاری به حکم نداریم. حکم رو کاغذ مال محکمه است. اصلیت حکم مال خداست؛ که ما و منش ریخته و گلریزون می‌کنیم واسه کسی که داره آزاد می‌شه از این چاردیواری... که همه دنیا چاردیواریه... کرم مرتضی علی یه مرد که واسه شرف و ناموسش دوازده سالو کشیده،‌ وجدانش بالاتر از این پولاست که کاغذه. سلامتی سه تن: ناموس و رفیق و وطن. سلامتی سه کس: ‌زندونی و سرباز و بی‌کس. سلامتی باغبونی که زمستونشو از بهار بیشتر دوست داره. سلامتی آزادی. سلامتی زندونیای بی‌ملاقاتی»

این سکانس قشنگ فیلم اعتراض مسعود کیمیاییه. 

دیروز با پدرم و پسرداییم و پسرعموم رفتیم باغ. یکی از موتورهای آب رو گذاشتیم پشت ماشین که بیاریم. یک مقدار هم تیراندازی کردیم. برف بود روی زمین. گلوله درست می‌کردیم و مثل این پلیت‌ها پرتاب می‌کردیم و می‌زدیم! :) ناهار رو هم اومدیم این جمعه‌بازار. در واقع جمعه‌بازار روی اون جاده‌ی باغمونه. کباب جمعه‌بازار خوشمزه‌ترین و غیربهداشتی‌ترین کباب دنیاست! :)

شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد/ جدا ز دامن مادر به دام دانه بیفتد

امشب باید راه بیفتم. برگردم تهران. هفته‌های شلوغی پیش رو دارم. برم خداحافظی کنم.

۲۱ آذر ۹۴ ، ۱۵:۱۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چوپان