خب از آنجایی که به دلیل آلودگی هوا دو امتحان شنبه م کنسل شد. و امروز امتحان اولین امتحانم بود. نمیدونم چه جور بود!!!! امیدوارم خوب بوده باشه.

میخواستم بشینم کلی توصیه و نصیحت "برادرانه" بنویسم. فعلن بیخیال میشم . شاید بعدن این کار رو بکنم . شاید یک نوع احساس وظیفه برای گفتن چیزهایی که الان دلم میخواد یک موقع یک نفر به خود من میگفت . البته ممکنه اون زمان اگه به من میگفتند باز هم به حرفهاشون گوش نمیدادم و حتی از دستشون ناراحت میشدم که چرا توی زندگی‌م دخالت میکنن.

پس یعنی اگه من هم این کار رو بکنم احتمال خیلی زیاد از دستم ناراحت بشن و ... .

 

یک نوع احساس خطر هم در مورد خودم میکنم . گاهی چند تا یادداشت از تابستون برای این روزهام مینوشتم. باید با خودم روراست باشم .

دیگه کاملن باید حرف عقل رو گوش داد.

 

امتحان ریاضی هم داریم . ای کاش کمی وقت بود که بشینم خوب بخونم.