راستش چند وقت پیش شنیدم دربی استقلال  ، پرسپولیس بود. به این فکر میکردم که اصلا برام مهم نیس. بعد بقیه هی غر میزدند که بازی بد بوده و ... . 

داشتم به این فکر میکردم که من طرفدار کدوم تیم هستم.

به گذشته رفتم. به سال دوم ابتدایی که تازه به مدرسه کاشانی آمده بودم. فکر کنم نزدیکی های یک دربی بود ( البته خود همین دربی را بعدها توی طنز شبهای برره فهمیدم چیه!) خلاصه آقا ما دیدیم بچه ها هی دارن کُری میخونن. بعد من اونموقع هیچ اطلاعی نداشتم . 

یه فامیلی داشتم تو اون مدرسه که اون سال ،‌کلاس پنجم درس میخوند . به عنوان یه با تجربه! به اون مراجعه کردم و گفتم که آقا این چیزایی که بقیه میگن چیه دقیقن؟ اون عزیز هم خوب توضیح داد که بعله ... .

خلاصه من چند تا شعار یاد گرفتم برای تیم پرسپولیس (فکر کنم اونموقع اوضاعش بهتر از آبی بود!) بعد من همون موقع بود که فهمیدم این تیم دوتا اسم داره!!!!.

خلاصه ما الکی الکی شدیم طرفدار تیم قرمز! و این تا سالهای همین جوری الکی الکی ادامه پیدا کرد. فکر کنم دلیل اصلیش اون موقع این بود که اون فامیل ما خودش طرفدار این تیم بود و وقتی من پرسیدم کدوم تیم بیشتر شعار داره و کمتر مسخره میشه گفت : تیم قرمز.

و ما همین جوری توی مدرسه و کوچه با بچه ها سر تیم ها بحث میکردیم و ... .

//

رسید تا این که رفتیم راهنمایی. اونجا دیدم آقا اینا دارن یه اسمای خارجکی میگن و من که همیشه فکر میکردم این فوتبالهای باشگاههای خارجی که شبکه سه نشون میده نقش برفک رو بازی میکنن رفتم تو فکر. بعد دیدم نه بابا . مردم میشن اینارو میبینن. حتی اسم تیمها و حتی‌تر اسم بازیکن هارو هم حفظن. بعد هی میشن در مورد بازی که دیروز دیدن بحث میکنن و ... . بعد توی این بحثا من که نمیتونستم وارد بشم.

پس مجبور بودم به فوتبال باشگاههای خارجی هم علاقه مند بشم. آقا یکی دوبار نشستم فوتبال نگاه کردم. بعد این اطلاعات اضافی که گزارشگر میداد خیلی برام جالب بود . مثلن "شیاطین سرخ" لقب یه تیمی بود با لباس قرمز رنگ تو فوتبال کشوری که بهش میگفتن "جزیزه".

بعد این تیم کلی بازیکن معروف هم داشت اون موقع. یه مربعی همیشه آدامس به دهن هم داشت.

خلاصه آقا ما به این هم علاقه مند شدیم. اسم چندتایی از تیم ها و بازیکن هارو یاد گرفتیم. حتی یادمه چندبار به خاطر فوتبال یه کمی بیدار هم موندم!!

///

ولی فکر کنم توی دبیرستان دیگه کم کم علاقه م به این چیزا کم شد. به هیچ وجه به صورت حرفه ای دنبال نکردم و نمیکنم اخبار فوتبال رو. 

خب وقتی علاقه نداشتم و ندارم مجبور نیستم که خودمو مجبور کنم!

این اواخر هم نسبت به تیمی که نماینده ی هم زبانانم است احساس طرفداری میکنم. ولی اینم باز به دلم نمیچسبه.

نمیدونم شاید خیلی از چیزایی که بقیه بهش علاقه دارن برام جذابیت خاصی ندارن.

//////

این داستان یه چیز دیگه هم داشت: خیلی از علاقه ها و تعصب ها و جبهه گیری های ما حکایت طرفداری من از تیم هاست.

یعنی به خاطر دلایلی خیلی خیلی ساده و حتی ناخودآگاه نسبت به یه چیز احساس تعلق کردیم و بقیه زندگیمونو براساس این انتخاب ناخودآگاه میسازیم. من ممکن بود اگه از یه نقر دیگه پرسیده بودم طرفدار یه تیم دیگه میشدم.

فکر کنم جالب باشه برگردیم ببینیم چرا از فلان تیم ، از فلان بازیکن ، از فلان بازیگر ،‌ فیلم ،‌خواننده ، آهنگ ، شعر ، رشته ،‌درس ،‌نرم افزار ، شرکت ، دوست ،‌سیاست مدار ، کتاب ، آدم و ... خوشمون میاد یا ازش متنفریم!

اینه که میگم علاقه چیز عجیبیه. فکر کنیم یه کمی به حب و بغض ها!