امروز با این که شب ساعت 4 خوابیدم صبح به زور دوستم بیدار شدم که برم مسابقه جاوا چلنج! (دوستم تهدید کرد به ریختن بطری آب روم)
خلاصه به زور و به صورت شانسی رفتیم شرکت کردیم.
من کاملن مسابقه رو غیرجدی گرفته بودم و بیشتر جنبه ی تفریحش برام مهم بود. راستش از اول هم گفته بودم که من یه خط کد هم نمیزنم و نزدم.(البته به غیر از یه اینتر! که نزدیک بود برنامه بره هوا!)
بعد در این مسابقه بود که من پی بردم به هوش مصنوعی هم علاقه دارم!! (بعد از این که سر مسابقات ای سی ام و هک و نفوذ به علاقه مندی هام واقف شده بودم این علاقه مندی هم اضافه شد!!!)
خلاصه هر چی بود گذشت. تجربه ی خوبی بود. فقط خدا هم گروهی یه دنده! ، خیلی جدی ، بداخلاق ، اخمو ، حرف گوش نکن و کم شوخی کننده!!!(تقریبن همون جدی !) رو نصیب گرگ بیابان بکنه!!!!! البته گروه ما که اینجوری نبود!!!!!!!!!!!!!!!
بعد یکی از خوبی های این دست مسابقات این یادگاری هاشه!!! تی شرت و فلش و ... .
فعلن در پناه حق!
گرگ بیابون از خداش باشه همچین هم تیمی داشته باشه. اینم یک کلمه از هم تیمیمون! آدم دیگه از بقیه چه انتظاری داشته باشه؟ :|