همین دیگه.

امروز یکی از همشهریا زنگ زد و خبر داد که دوستت فرزاد با خانم فلانی ازدواج کرد. خیلی خوشحال شدم و البته خیلی هم شوکه!

تابستون با همین دوستم چه قدر در مورد ازدواج و این مسائل صحبت کردیم. خدا خوشبختشون کنه. خداوکیلی خیلی به هم میان. هر دو خیلی آدمای خوبی هستن.

فکر کنم دیگه باید به شنیدن همچین اخباری عادت کنم. دیگه دونه دونه دوستان و آشنایان سروسامان میگیرن.

یادش به خیر یک زمانی با همین آقای داماد تو کلاس دوم ابتدایی هم کلاس بودیم. بعدش کلاس اول دبیرستان و ... . یادش به خیر.

چه زود میگذرن روزها!!!

ما هم یک زمانی هدف قرار داده بودیم که تا آخر امسال تصمیماتی بگیریم ولی مثل این که قسمت نبوده. 

ما هم صبر پیشه میکنیم.

خدا به همه کمک کنه.