برگشتم تهران.
برای شروع یه تابستون. برای شروع یه زندگی. دیروز تولد آیلین خانوم بود! شیرینی تولدشم آورده بود برام.
یه فصل تازه در زندگی. میخوام اسمشو بذارم فصل دوستی و دوست داشتن. فصل مهربونی و خوبی.
میخوام تابستون چندتا کار فوق برنامه بکنم. مثلن اره موییمو آوردم خوابگاه.
////////////
امروز (یکشنبه ۲ تیر) یه عزیزی یه قرار مهم داره!!! (دکتر لو دادم؟!)
////////////
خیلی خیلی نیاز دارم که یه مشاور یا روانشناس یا اصلن یه دانشجوی روانشناسی بیاد نفوذ کنه به اعماق افکار و ذهنم. مثه یه پنبهزن همهی رشتههای فکری ذهنم رو حلاجی کنه. یه نفری که بتونم بهش اعتماد کنم نه این دکترایی که ... .
///////
خدایا در این فصل خودت کمکم کن. اگه کسی از پستهام خوشش نیومد مجبور نیس بخونه.
/////////
کمک کردن و خوبی کردن به دیگران ، خودخواهانه ترین کار دنیاس! یه کم خودخواهی بکنیم.
//////// تازگی یه مقدار تنهاییم لطمه خورده. نمیدونم یا باید برگردم و مداواش کنم؟ یا این که تنهاییمو رها کنم.