خب امروز کنکور ریاضی و هنر برگذار شد. یادش بخیر دوسال پیش چنین روز و شبی. من چنین شبی نشستم سوالارو دانلود کردم بعد گزینههامو تا یادم نرفته وارد کردم و که بعد بتونم درصد بگیرم. از شانس من تقریبن هر درسی رو ۱۰ درصد کم حساب کرده بودم.
بعد روزی مثه فردا هم کنکور زبان بود . یادمه پاشدم با بابام رفتیم جمعهبازار کباب خوردیم!!!
بعد عصر بعد کنکور خونواده رفته بودن بناب! منم یادمه تا دیروقت با بچهها بیرون بودم.
////
فردا کنکور تجربیه. خواهرم کنکور داره. امیدوارم موفق باشه و البته واقعن به نظرم کنکور در مقابل زندگی اتفاق خیلی خیلی کوچیکیه.
///
از طرف دیگه من الان دو روزی میشه که درگیر کار تبلیغات این مرکز انتخاب رشتهام که میخوایم با بچهها راه بندازیم. یعنی قشنگ آدمو تا مرز دلسردی جلو میبرن. یه بار طراح بنر اذیت میکنه. یه بار یار نداریم برای پخش تبلیغات. یه بار دیر میکنیم و چاپ خونهی باز پیدا نمیشه. آخرش فرشتههایی مثه پدر آدم میاد و خیلی از این مشکلات رو حل میکنه تا بفهمی که تجربه و آشنایی یه چیز دیگهس.
//
بعد من میتونستم برم خونه ولی نرفتم.
/