داییم همیشه میگفت تا وقتی بچهها(ما) بزرگ نشدن تا میتونید برید مسافرت. چون وقتی بزرگ میشن دیگه هماهنگ کردن وقت و سلیقهشون سختتر میشه. راست میگه.
بچهتر که بودیم کلا از کل سفر لذت میبردیم! مثل الان نبود که بخاطر زود برگشتن و رسیدن به چندتا کار شخصی همهش لابی کنیم و به صورت نامحسوس سفر رو کوتاهتر کنیم که هوا بده و ... .
در کل خوش گذشت. فکر کنم اولین باری بود که چیزی برای خودم نخریدم! تقریبن همیشه هر جا برم یه چیزی پیدا میکنم. اینبار هم با اینکه خیلی دوست داشتم یه چاقوی خوب بخرم ولی پیدا نشد و بقیه جنسها هم یا بیکیفیت بودن یا نسبت قیمت به کیفیتشون بالا بود.(حتی بالاتر از تهران)
پ.ن : یه پست در مورد فیدلی باید بنویسم
----- : دوستان کمپین زدن که به فیسبوک برگردم!
----- : چه درونم تنهاست! گاهی وقتا سخته شاد بودن. حداقل حفظ ظاهر میکنیم!