خب تقریبن داریم نزدیک میشیم به یک سالگی این وبلاگ.
یک سال گذشت. این پست ،پست شمارهی ۱۳۲ وبلاگه. و فاصلهش با پست قبلی بیشترین فاصلهی زمانی بین دو پست متوالی بین این ۱۳۲ پسته.
قبلن هر وقت میومدم میاندوآب یه پست بهش اختصاص میدادم. امروز صبح رسیدم میاندوآب. تازگی هر وقت میام میاندوآب کلی استرس میگیرم. کلی باید کار انجام بدم. با کلی آدم قرار دارم. وقت هم محدوده.
تابستون تموم شد. تابستون خوبی بود.
برآیند اتفاقات بد نبود.
فعلن یه اعلام وضعیت بکنیم:
ترم پنجم دانشگاه شروع شده. ۲۲ واحد درس دارم که نتیجهش تمرین و مشق و کوییز و امتحان هرروزهس.
قراردادم تو شرکت عرش تموم شده. سه ماه تابستون اونجا کار کردم. تجربهی خوبی بود.
این روزا هم سرمون مشغول ویرایش چندتا کتاب(ه کوزهگر و کوزه شکسته!) کنکوری و دبیرستانیه.
کلاس زبانی هم که تابستون یه ترم رفتم هفتهی قبل تموم شد و حتی از نمرهی فاینالم خبری ندارم.
نمیدونم حرفای زیادی توی ذهنمه ولی نمیتونم چیزی بنویسم.