توی ذهنم همهش فکر میکردم که پارسال عید غدیر بود آیا که رفتم قم؟ که بالاخره رفتم آرشیو سال پیش رو نگاه کردم و دیدم که بعله ۲۱ مهر پارسال رفتم قم. پدر و مادرم هم رفته بودن. بعد داشتم فکر میکردم که پارسال چقدر وبلاگم حالت روزنوشت داشته.
امسال شد پنجمین سالی که عید قربان رو رفتم خونه! و فکر کنم همهی این پنج سال عید غدیر اینور بودم.
امروز ظهر رو با بچههای اتاق رفتیم دیزیسرای طرشت. برای شب هم بلیط تئاتر گرفته بودم. برای اولین بار رفتم تئاتر و تجربهی خوبی بود.
نمایشش هم دو روی روایت نادری. تو اینستاگرام یکی توصیه کرده بود که بعدش فهمیدم انگار خانم خودش هم بازیگر این تئاتر بوده. :)
بعدش هم یک کبابی دیدم که روش نوشته بود کباب بناب! و خب اولین باری بود که تو تهران چیزی شبیه کباب! خوردم! :)
چقدر زود گذشت ۹۴. الکی الکی شد ۱۰ مهر! میفهمی؟ حوصله ندارم.