آدم وقتی با یک دوست قدم میزنه از هر دری حرف می‌زنه و اصطلاحا حرف حرف رو میاره. معدود هستن توی زندگیم، آدمایی که از حرف زدن باهاشون خسته نشم و به یه سکوت نرسیم یا نریم سراغ چرت‌وپرت‌های روزمره(خیلی خیلی معدود و در حال کم شدن). حالا خیلی وقت‌ها هم که تنهایی قدم میزنم با خودم حرف می‌زنم. حتی چندباری توی راه برگشت به خوابگاه با صدای بلند حرف زدم با خودم. این حرف‌ها از یه جای نامعلومی شروع میشن و به جای معلومی هم ختم نمیشن. تهش متوجه میشی که رسیدی به مقصد. 

با معیارهای مختلفی میشه آدم‌هارو به دو دسته تقسیم کرد! یکی از این معیارها وبلاگه!. تجربه نشون داده که آدم‌ها کلا یا اهل وبلاگ هستند یا نیستند. اونایی که اهلش هستند وبلاگ میخونن و می‌نویسن، بدون هیچ دلیل خاصی. اینا ممکنه وقتی بیکار میشن برن بگردن یک وبلاگ اتفاقی پیدا کنن و بشینن بخوننش. بعدش هم اون وبلاگ رو دنبال کنن بدون اینکه حتی نویسنده‌ش رو بشناسن و یه روز هم دیگه دنبال نکنن. نوشتنشون هم همینطوره، ممکنه یک وبلاگ داشته باشن با چندتا خواننده ناشناس و ادامه بدن به نوشتن. حالا این کارها ممکنه به نظرتون عادی برسه یا عجیب! و از همین جا میتونید بفهمید جزو کدوم دسته‌اید. اهل وبلاگ‌ یا غیراهل وبلاگ. مثلا برای من باز کردن سایت ورزش۳ و دیدن آخرین نتایج فوتبال عجیبه! ممکنه برای یکی هم بازکردن یک وبلاگ رندم و خوندنش عجیب به نظر برسه! و این دو دسته خیلی همدیگرو نمی‌تونن درک کنن!

توی این همه سال، دوستای زیادی داشتیم که وبلاگ می‌نوشتن ولی الان فقط اونایی موندن که اهلش بودن. بقیه چندتا پست نوشتن و چندتا کامنت و بعدش با پیدا کردن شبکه‌های اجتماعی جدید، دیگه خبری نشد ازشون. 

وبلاگ نوشتن من شبیه حرف زدن با خودمه. در واقع من حرفایی که تنهایی با خودم می‌زنم رو بعدا همینجا می‌نویسم تا ذهنم خالی بشه. تا بهشون فکر کنم. برای همین هم خیلی وقتا معلوم نیست از کجا شروع شده به کجا میخواد بره. تو فکر کن داریم تو خیابون قدم می‌زنیم و از همین‌ها حرف می‌زنیم. اگه دوست داری تو هم حرفی بزن.

پارسال یلدا رو خونه بودم. خانواده عمو اومده بودن. 

امسال ولی تهرانم. الان طبقه هشت دانشکده‌ هستم. اینترنت خوابگاه قطعه و این پست رو احتمالا همینجا بفرستم. فردا هم امتحان و پروژه و ... .

یادمون نره خدارو شکر کنیم. به خاطر همه‌ی چیزایی که داریم. خیلی ناشکریم. اول به همینی که هست راضی باش.

پ.ن: کتاب گینس میگه که مسن‌ترین فرد زنده‌ در حال حاضر ۱۱۶ سالشه. شما بگیر ۱۵۰. بعد فکر کن ۱۵۰ سال پیش زمین هیچ‌کدوم از آدم‌های امروزی شو نداشته!  اصلا آدم‌های دیگه‌ای روی زمین زندگی می‌کردن. یه گوشه‌ی ذهنم میگه که پس امام زمان(ع) چی؟ 

منتظر روزی که گینس هم آپدیت بشه. آغاز ولایتشان مبارک.

چقدر یادمون رفته خیلی چیزا. 

پ.ن.ن: فال حافظ رو دوست دارم. امشب قراره یک نفر برامون فال بگیره. نیتم معلومه! :)