زمستان رو دوست دارم. سرده. شب‌هاش می‌تونی کلی بیدار بمونی. عصراش کوتاهه و وقتی نیست که بخوای با بقیه بری بیرون. زمستون فصل تنهاییه. فصل خزیدن توی غار و رفتن به خواب زمستانی، ولی راستش بهار خوابش زمستونی‌تره! 

شب یلدا نوشتم که توی اتاق جشن گرفتیم. و منظورم از جشن خوردنه! مهمون هم داشتیم. توی این چندسال شب‌های یلدای عجیبی داشتم. سال اول دانشگاه شب یلدا رو توی اتوبوس داشتم میومدم تهران. فرداش هم امتحان ریاضی۱ داشتیم! سال دوم تنها توی اتاق بودم. هم‌اتاقی‌هام رفته بودن. سال سوم و چهارم خونه بودم. و امسال هم با بچه‌های اتاق.    

توی یکی از گروه‌های تلگرام آقای نوری‌زاده برامون فال حافظ می‌گرفت و خودش هم تعبیر می‌کرد! تعبیرهاشون هم به قول خودشون تفسیر به رای بود!‌ یعنی با شناختی که از ما داشتند تعبیر می‌کردند. برای من این شعر اومد:

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم    بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق    که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود    آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض    به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست    چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت    یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق    هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست    که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک    ور نه این سیل دمادم ببرد بنیاد

تعبیرش هم اشاره داشت به این که حسرت یک گذشته‌ی خوب رو می‌خورم که به خاطر بعضی انتخاب‌های الانم از دستش دادم. 

دیدم راست میگه. به نظرم مهمترین و سخت‌ترین کار آدم توی زندگی بخشیدن خودشه. خیلی وقت‌ها حتی خودمون هم متوجه نیستیم ولی خودمون رو نبخشیدیم. به خاطر اشتباهاتمون یا حتی تصمیماتی که فکر می‌کنیم اشتباه بودن یا کارهای گذشته‌مون. توی ناخودآگاهمون خودمون رو باید ببخشیم. بخشیدن دیگران کاری نداره. وقتی نمی‌بخشیش فکر می‌کنی کسی اذیت میشه؟ این فقط تویی که اذیت میشی. ببخش. اول خودتو بعدش بقیه رو.