کاش من سیگنال و سیستم‌ها رو بهتر بلد بودم تا بتونم یه پست خوب بنویسم! اصلا باید برم خوب یاد بگیرمش.

ولی دکتر می‌گفت که خوبی سیستم‌های LTI اینه که با دونستن پاسخ ضربه، میشه جواب سیستم به هر سیگنال رو پیدا کرد،‌ حالا دارم فکر می‌کنم شاید برای سیستم‌های دیگه هم دونستن جواب سیستم به پاسخ تابع ضربه(دیراک) یا یه سری تابع خوب و پایه‌ی دیگه حس خوبی نسبت به اون سیستم به آدم بده.

بعد دکتر گفتن آدم‌ها هم همینن. اگه می‌خواید یک آدم رو بشناسید،‌ یه ضربه بهش وارد کنید، یه چیزی بگید که جا بخوره، ببینید عکس‌العملش در این حالت چیه!

بعضی وقتا دوست دارم این ورودی‌های ضربه رو! میتونی قشنگ از کوره در رفتن، به روی خود نیاوردن و سرخ شدن،‌ پکر شدن،‌ یه وری شدن آدما رو ببینی! حالا شاید تو ضربه رو عمدا وارد نکرده باشی! ولی باید غنیمت بشمری جوابش رو!

مساله‌ی بعدی در مورد موضوع مشاهده و تغییرات حاصل از اونه! وقتی میخوای یک آدم رو بشناسی، با ویژگی‌هایی آشنا میشی که باب میلت نیست، با اخلاق‌هایی که دوست نداری، از ریزترین عادت‌ها تا عمیق‌ترین عقاید. یک مساله همونه که خود این مشاهده بعضی وقتا روی مشاهده اثر میذاره! میدونی چی می‌گم؟ مثل همون تلاش برای فهمیدن جای الکترون و تاثیر گذاشتن روی جای الکترون!

مساله‌ی بعدی اینه که آدم وسوسه میشه همه چی رو تغییر بده به چیزی که دوست داره، یعنی اگه دوستت آبگوشت دوست نداره ولی تو آبگوشت دوست داری، ترجیح می‌دی که یجوری اون رو با این حقیقت آشکار و مهم آشنا کنی که آبگوشت خیلی هم خوبه! و از این جهل و گمراهی برهانیش! یا مثلا اگه حلیم رو با نمک می‌خوره، ... . 

حالا درسته که طبق پست قبلیم گفتم آدم صلاح دوست رو بر رضایت دوست میتونه ترجیح بده ولی دیگه خداوکیلی بعضی از این مسائل اونقدری مباح هستن که بشه تحمل کرد. حالا شما اگه فکر می‌کنی آبگوشت خوبه میتونی بگیش ولی دیگه اصرار نداشته باش دوستت یک کپی از خودت باشه، چون اگه اینجوری بود که دوست نمی‌خواستی، دوست باید باشه تا بفهمی ممکنه یکی از فلان طعم بستنی خوشش نیاد، یا ممکنه یکی وسط حرف زدناش لبشو یه جور خاصی بکنه،‌ و آدم همه‌ی اینا رو باید تحمل کنه، اصلا همه‌ی اینا هستن که اون آدم رو شکل میدن، حالا اگه خودش بخواد تغییرش میده، ولی تو اگه تلاش کنی تغییرش بدی دیگه اون آدم قبلی نیس، همون مثالی که قبلا زدم، تو میخوای از یه قرقی که چنگت نزنه و حرفتو گوش بده و خیلی ازت دور نشه و ...، خب این که دیگه قرقی نیس! یه پنگوئنه شاید! هر چند پنگوئن هم به جای خود پرنده‌ی قشنگیه! مثل کرکس!

همین.