گوشه ای از دنیای یک چوپان امروزی!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشورا» ثبت شده است

عاشورای ۹۴

سلام

فعلا این پست سید محسن شجاعی را بخوانید. چند روز پیش خوندم و توی این چند روز برای چند نفر دیگه هم فرستادمش.

به آن امید ...

 

۰۲ آبان ۹۴ ، ۰۹:۳۰ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
چوپان

مقتل‌خوانی ظهر عاشورا

ظهر عاشورا توی مهدقرآن مقتل‌خوانی بود. صبح که از خونه میومدم بیرون به خونواده گفتم که برنامه اینه و خواستید شما هم بیایید. حاج باقر خیلی با سوز می‌گفت.

وسط‌های برنامه خبر نداشتم که مادرم هم اومده مهد یا نه. ولی همه‌ش با خودم می‌گفتم کاش نمیومد! کاش اصلن نمیگفتم! کاش مثل هر سال برن سر مزار! چون میترسیدم مادرم از شنیدن مقتل حالش بد بشه! ناراحتی قلبیش دوباره برگرده! یه لحظه به خودم اومدم دیدم حاضر نیستم "نقل یک مصیبت" رو مادرم بشنوه! که مبادا نتونه تحمل کنه، مصیبتی که برای یکی "اتفاق افتاده".

و چقدر حال اون آدم بد شده! و چه بر سر قلب اون بانو اومده!

همین.

۱۷ آبان ۹۳ ، ۰۸:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چوپان