نمایشگاه کتاب امسال اولین بارم بود که رفتم نمایشگاه. کلی هم کتاب خریدم.
کلی هم دنبال کتابای رضا امیرخانی گشتم.
قیدار رو گرفتم و نفحات نفت.
قیدار رو شروع کردم به خوندن. تازه 3-4 هفته ای میشه تمومش کردم.
هی میخواستم بنویسم در موردش هی یادم میرفت.
1- تقریبن این کتاب برای من یه جورایی قابل پیش بینی بود.
2- فضای کتاب کمی زیادی مردونه است در بعضی قسمت ها .
3- این کتاب یه تفاوتهایی داشت با سایر داستان های امیرخانی.
3.1- اون سبک خاص امیرخانی کمتر دیده میشه. البته درست نیس بگم سبک ، منظورم اون غافلگیر شدن ها ، اون بازی با کلمه ها و جمله ها و ... . نسبت به آثاری مثه "من ِ او" ، " بیوتن" کمتر لازم بود که فسفر بسوزونی یا کمتر تعجب میکردی و جا میخوردی.
3.2- ساده بگم اثرش کلاسیک تر از سایر آثارش بود.
4- باز هم خواننده خودشو باید برسونه به داستان . خودش باید بفهمه که "اینترناش" واقعن چه غولیه و ... . "شغال قوز" یعنی چی.
فعلن همینا . اگه چیزی یادم افتاد بازم مینویسم.