امروز یه لانسر (لنسر) ماهیگیری گرفتم خدا تومن.
امروز میخوام برم ماهیگیری. خوش خواهد گذشت.
آهان یه خاطره هم بگم که بعدن یادم نره.
آقا اولای سال تحصیلی تو دانشگاه بود . که از رادیو مهاباد زنگ زدن گفتن میخوایم باهاتون یه مصاحبه ای بکنیم . جوان موفق و از این حرفا.
گفتیم باشه . بعد از ظهر زنگ زدن واسه مصاحبه . من هم تو خوابگاه بودم . مجریه میگه که خب آماده بریم برای ضبط:
مجری: خودتو معرفی کن
من: .....
مجری : ازدواج کردی؟؟
من: نه(همراه با مقادیری خنده و تعجب)
مجری: چرا میخندی؟؟
من: همینجوری!! میخواین از اول ضبظ کنیم .
مجری : نه، چرا خندیدی؟؟
من: آخه من تازه 20 ساله ام نیستم.
...
...
خلاصه آقا اینا میپرسن مشکلات ازدواج جوانان ، و الخ
من هم شدم کارشناس و هرچی تو دل داشتم گفتم.
الان زنگ زدم خونه میگم که اینجوریه . بابام میگه چی پرسیدن؟؟ من یه 30 ثانیه هیچ چی نفگفتم . بعد گفتم از همین چیزایی که میپرسن.
بعد نگو خونواده خونه نیستن و همگی رفتن خونه خاله اینا. بعد اونجا میان که به رادیو گوش بدن و ....فوقع ما وقع .
آخه موندم من بدشانسم خوش شانسم !!!!!