در مورد روز قدس :
خب سنت الهی اینه که ظلم نمیتونه همیشه باقی بمونه . یعنی یه جایی ، یه وقتی ظالم باید بشکنه . حالا این ظلم و ظالم فرقی نداره در چه لباس و ظاهری باشه . یا چه ادعایی داشته باشه . تشخیص ظلم و ظالم هم سخته هم ساده . سخته به خاطر بعضی ظاهر بازی ها . سخته برای آدمایی مثه من که ظلم شناس نیستن و ساده هست برای اونایی که باطن هر چیزی رو میبینن.
راستش اونقدر به خونه قول دادم که الان میرم میخوابم و نخوابیدم که بالاخره به زور متوسل شدند و شب ها مودم رو از برق میکشن بیرون!!! بالاخره توفیق اجباریه دیگه . خب راست میگن البته بدقولی کردم خیلی .
آهان یادم افتاد میخواستم در مورد چی صحبت کنم.
منفی منفی منفی ....
یه مدته دارم به این فکر میکنم که عجب آدمایی هستیم . وبلاگ مینویسیم که توش دردهامونو بنویسیم . بعد هم میشینیم وبلاگ های همدیگرو میخونیم و میگیم که بله دیگه همه از این بدبختی ها دارن . بعد میگردیم دنبال بدبختی های خودمون که بنویسیمشون و مینویسیم و .... . یاد اون تهدید کودکانه میفتم که میگفتیم "چنان میزنمت که یکی از من بخوری و دو سه تا از در و دیوار!!!" الان حکایت ما شده همین . خودمون درد داریم بعد اینو ضرب میکنیم در مال بقیه و نوش حان میکنیم!
کارمون شده غر زدن و نق زدن و بد گفتن و نالیدن و ... . گریه و شکایت و ....
بعد هم تعجب میکنیم که چرا اینقدر از زندگی غمگین هستیم . خب معلومه چرا . چون دوست داریم. چون غمگین بودن پرستیژ داره شاید. چون اگه غمگین نباشیم و بیایم بگیم که بله من امروز حالم خوبه و روز خوبی دارم و ... از فلان چیز راضی هستم دوستامون که احتمالن همشون غمگینن دیگه باهامون همدردی نمیکنن. کلن ما دوست داریم یکی گریه کنه و بریم دستمونو بذاریم رو شونه ش و بگیم که بیا با هم گریه کنیم. کلن خوب بلدیم تنهایی بخندیم و برای گریه کردن دنبال دوست و رفیق میگردیم .
البته بارها گفتم منظورم اون گریه کردن الکیه . بابا به خدا همه مشکل دارن . همه درد دارن . همه دغدغه دارن . همه همه . امامی که شهید این ماه هست هم دغدغه داشت . این که میگن مرد گریه نمیکنه هم درسته هم غلط . مرد گریه میکنه ولی توی چاه . نه مقابل یه مرد دیگه . آره گریه ی مرد رو نباید کسی ببینه . گریه مرد فقط برای خلوتشه .
حدیث میگه که آدم باید شادیش توی چهره ش باشه و غمش توی دلش . دقت کنیم توی دلش!! نه توی وبلاگش!! بعد دل آدم هم نباید به این زودی در مقابل هر کسی باز بشه .دل صندوق اسرار آدمه.
اینایی که میگم مخاطبش خودم هستم . این که تصمیم دارم دیگه تو وبلاگ غر نزنم . اینقدر منفی صحبت نکنم . بعضی از این حرفایی که آدم میزنه بیشتر شبیهه اعتراف به گناهه . البته گناه که چه عرض کنم . میدونم سخته . ولی باور کنین خیلی خوب میشد .
آدم دردشو با یکی دیگه در میون میذاره باعث میشه بقیه هم ناراحت بشن . اگه امیدی داشتند بهت ازت ناامید بشند یا حتی گاهی خوشحال هم بشوند . پس آدم حرفشو کجا بزنه؟ نمیدونم! به چاه بگه! به دیوار بگه! خلاصه به این آدما نگه . نگه . نگه نگه.
الان من نباید بگم که یه ماه مونده به دانشگاه و من از همین الان دلم تنگ شده برای خونه!!!!! اصلن اصلن دلم برای دانشگاه و هم دانشگاهی ها و هم دانشکده ای ها تنگ نشده . اصلن خدا خدا میکنم شروع نشه!!!! اصلن بگن یه سال نیاید دانشگاه!! البته بعضی دوستا حسابشون فرق میکنه . ولی واقعن دانشگاهی چیزی نداره که منو جذب کنه!!
آخیش !! دلم خنک شد!! اصلن سبک شدم . این هم غم و غصه که خیلی دنبالش هستیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نکنیم این کار رو!