خب امروز روز جمعه بود و من چون دیشب دیر خوابیده بودم(ساعت 3 بامداد!! ) صبح خیلی زود بیدار نشدم .
تو خونه برنامه ریزی کردن که بریم باغمون.(باغی که مال مادرمه) . من فقط در مورد این باغ و زمین ها یه مدته متوجه شدم که دقیقن کنار جیغاتی (زرینه رود)ن. و معمولن این باغ رو هر سال به یه نفر اجاره میدن که چیزی بکاره و ... . و امسال از اون جایی که ما شدیم ماهیگیر!!! گفتن که به اینجا هم سری بزنیم. ما هم مثه همیشه دنبال یه همسفر گشتیم.
عمه و دوتا پسراش با خونواده + خاله و پسرخاله . راه افتادیم.
من تا به حال به این زمین ها نرفته بودم و راستش یه کمی از دست پدرمادرم شاکی ام که چرا این همه جای خوب رو ول میکنیم و میریم شهرهای دیگه برای وقت گذرونی!!!
از سرسبزی و زیبایی این منطقه ها هرچی بگم کم گفتم .
رفتیم بساط رو گذاشتیم تو باغی که متعلق بود به آیلین خانوم اینا!!!!کلن زمین های اون اطراف اکثرن مال خاله ها و دایی ها بودن!
من هم با پسرعمه ام رفتیم کنار رود و قلاب و طعمه و لنسر و ... .
خلاصه خیلی خیلی خوش گذشت. تو آب شنا کردیم کلی . با قلاب ماهیگیری هم طبق معمول چیزی عایدمون نشد! ولی موقع بازی کردن تو آب ماهی ها میموندم زیر پامون!
و کلی هم حسرت خوردم از این که این همه مدت جای به این خوبی رو از دست دادیم.
فردا هم اگه خدا بخواد میخوام تو سد حسنلو شانسمو برای ماهیگیری امتحان کنم!!!
ان شاء الله فردا میریم ارومیه! خب چیکار کنیم؟ :)