امروز صبح رسیدم شهر خودمون.
اولین باری بود که تو اتوبوس خواب موندم. خلاصه ... .
ابزار های مختلف به خصوص شبکه های اجتماعی باعث شدن که آدم ، آدمهای دیگه رو بیشتر بشناسه و این زود شناختن و فهمین جزییات زندگی آدما باعث میشه من گاهی وقت ها ناراحت بشم. این که آدم میفهمه یه نفر چه نوع خونواده و دوستایی داره گاهی باعث میشه کلن طرز فکر آدم عوض بشه در موردش. نمیفهمین که چی میگم. از این بیشتر هم نمیتونم بگم.
یه ویژگی که احساس میکنم دارم یا تازگی پیدا کردم اینه که خیلی زود بیخیال بعضی چیزا میشم. یعنی اون اندازه که باید سماجت داشته باشم رو انتخاب هام ، ندارم. نمیدونم شاید یه دلیلش سطحی بودن انتخابام. یا دلیل دیگش اینه که اینا اصلن انتخاب نیستن.
باید یک ریکاوری کنم خودم رو. برگردم به خودم. برسم به خودم و بالاخره از خودم بزنم جلو.
دارم فکر میکنم که اگه بخوام بنویسم حرف زیاده برای زدن ولی چیزی که منو نگران میکنه این که هر چیزی زیاد بشه بی ارزش میشه(نه که حرفای من کمش خیلی با ارزشه!!!!!!!!!) . باید یه تعادلی پیدا کنم بین این کم و زیاد ها.
تازگی از چند نفر شنیدم در مورد حجامت. شاید منم جرئت کنم و حجامت کنم.