امروز ۱۷ اسفند (احتمالن تا آخر این پست بشه ۱۸)

یکی از کارهایی که خیلی دوست دارم اینه که در روزهای خاص برم به سالهای قبل و ببینم مثلن پارسال یا پیارسال یا سال‌های چیکار می‌کردم؟ کجا بودم؟ چه فکرهایی می‌کردم؟ بعد این بازدیدها نتایج جالبی دارن معمولن. یه سری الگوی تکرار شونده. این که مثلن دو سال پیش چنین روزی دلم می‌خواسته تولد خواهرم خونه باشم. یا مثلن دو سال پیش این موقع‌ها مسابقه‌ی جاوا چلنج شرکت کردیم برای اولین بار و امسال جزو تیم حمال‌های(با احترام به بقیه‌ی کمیته‌ی اجرایی) مسابقات بودیم!

یا پارسال اینموقع‌ها از دست چند نفر ناراحت بودم. یا به یک نفر فکر می‌کردم. یا شروع کرده بودم به دوران خوب کتابخوانی. حدود یک سال گذشته کلی کتاب غیر درسی و ... خوندم . شاید اگه انتگرال بگیریم از اول کار با این یک سال برابر بشه حجم مطالعاتم! (امیدوارم یک سال هم چنین کاری با کتاب‌های درسی و تخصصی بکنم!)

این الگوهای تکرار شونده جالبن. مثلن هر سال این موقع‌ها و یه جلوتر از این موقع‌ها که میشه فکر و ذهنم مشغول مرگ میشه. جالبیش اینه که هر سال هم فکر می‌کنه نگاه جدیدی پیدا کردم به مرگ! نمیدونم عید ملت یاد تولد و ... میفتن من یاد مرگ! 

آهان مثلن با مرور همین‌ها می‌فهمی که اِ دوسال شد که فرزاد ازدواج کرد؟! چقدر زود گذشت! 

 

چند روز بود که توی ذهنم می‌گفتم که حواسم باشه که ۱۸ اسفند رد بشه ولی راستش برای یه چیز دیگه بود! دیروز دیدم یهو نوتیفیکیشن تقویم اومد تولده. برای من ۱۸ اسفند یه شش‌ماه‌گرد! (سالگرد که میدونی چیه!) 

بعد شش‌ماه امروز خواستم مرورت کرده باشم. عکستو قاب کنم بذارم خاطرات این سال‌ها. که دلم بلرزه. اصلن حالا که اینجوری شد آهنگ رو هم عوض می‌کنم. که آهنگ‌ها با ما چه خواهند کرد. بازم باید آخر سال یه خلاصه‌ای از سال بنویسم. 

راستی ما کماکان منتظر هستید که گیرهامون برطرف بشه و یک سفر مشهد قسمتمون بشه. خدایا.