خب اوایل که این چالشها مطرح شده بود یکی دو نفر مارو هم دعوت کردن ولی فکر کنم خیلی خوب برخورد کردم دیگه ملت ترسیدن! برای این چالش ده کتاب برتر هم دیدم کسی دعوتم نکرد ولی خودم قلقلکم اومد که بنویسم. این پست رو ۲-۳ ماه پیش چرکنویس کرده بودم. الان وقت شد پاکنویس بشه. (پست طولانیه! خواستید سر فرصت بخونید!)
راستش ایدهی اینکه اینجوری در مورد کتابها بنویسم رو فکر کنم از حسین نوروزی گرفتم (شایدم کسی دیگه). تا قبل از اون همه با یه ژست جدی و فرهیخته در مورد کتابها نوشته بودن. ولی وقتی دیدم که اولین کتاب تاثیرگذاری که نوشته "دانستنیها"س به نظرم جالب و خیلی واقعی رسید. کلی احساس نزدیکی کردم باهاش. تصمیم گرفتم منم همینجوری بنویسم!
من کتابهارو به ترتیب سن میگم! یعنی از اول زندگیم کتابایی که تاثیرگذار بودن.
اوایل دبستان:
1- لاکپشتهای نینجا! و جزیرهی گنج:
خب اینها اولین کتابهای داستانی بودن که اون موقع بچهها میخوندن. البته یک استفادهی خیلی مهم این کتاب کپی کردن تصاویرشون با استفاده از کاربن بود. پدرم معمولن کاربن آبی داشت. کاربن آبی یه بدی که داشت این بود که بعدن مجبور بودی یه دور دیگه روش با مداد بکشی که معلوم نشه!!! ولی اگه کاربن سیاه پیدا میکردی دیگه نونت تو روغن بود! البته یه فامیلی داشتیم برای این یه سری کتاب داستان هدیه داده بودند اونم کتابهارو داد به من. یه دخترخانمی بود از من چندسال بزرگتر. راستش الان اسمش دقیق یادم نیست! فامیل نسبتن دوری بود! نمیدونم شاید الان خودش بچهدار هم شده! اون کتابها توی این دوران زندگی خیلی جالب بودن. مثلن یکیش در مورد سفر یه ذغال به دل زمین و تبدیل شدنش به الماس بود!
چهارم دبستان: این سال یه نقطهی عطف بود در زندگی من! همسایهی روبرویی ما موقع اسبابکشی خونهشون کلی از کتابهای پسرشون(یا پسراشون) رو نبردن و همینجوری گذاشتن دم در! پسرشون آدم کتابخونی بود. کلی کتاب بیرون مونده بود. ما(بچههای محل) رفتیم و افتادیم به جون کتابها و چه کتابهای خوبی که پیدا نکردیم. من خودم کلی کتاب و مجله برداشتم و همونا تا چندسال توی منوی مطالعات من بودن. کتابایی مثل:
۲- "شگفتیهای ریاضیات" یه کتابی که چاپ سال ۶۲ بود! به صورت عامه فهم از ریاضی نوشته بود. فکر کنم اون کتابو چند بار خوندم. و کلی با مطالبی که توش بود اظهار فضل کردم اینور اونور. کتاب از عدد گوگل نوشته بود که به معنی عدد یکه با صدتا صفرجلوش! بعد مثلن به یکی میرسیدم میگفتم بزرگترین عددی که میتونی اسمشو بگی چنده؟ اونم یه چیزیلیون! میگفت بعد میگفتم خب این چندتا صفر داره جلوش بعد میگفتم ولی یه "گوگل" صدتا صفر داره جلوش! بعد کتاب به توان میگفت "قوه"! بعدتر از قاعدهی "فیثاغورث" گفته بود که منم طبق همین املا بعدها "فیثاغورس" برام ناملموس میاومد! حتی اگه خونواده نمیگفتن من تلفظ "فیثاغورت"! رو هم بیشتر میپسندیدم! فکر کنم نقطهش خوب نیفتاده بود. کتاب از نوار موبیوس و رمزنگاری و توپولوژی و مسئلهی سه خانه و ... نوشته بود و هر کدوم از اینا منو کلی به وجد میآوردن و میتونم بگم اولین علقههای من به ریاضی از همین کتاب شکل گرفت!
جالبتر اینکه بعدها صاحب اون کتابها همون پسر همسایهمون رو دیدم. دبیر ریاضی شده بود تو شهرمون! ازش تشکر کردم بابت کتابها!!!!
- یک اطلس قدیمی که فکر کنم تاریخ چاپش قبل انقلاب بود و یادمه قزوین هنوز از تهران جدا نشده بود و اردبیل از تبریز و ارومیه هم اسمش رضائیه بود.
- کتابهای اطلاعات عمومی و دانستنیها: خیلی ساده این کتابهارو میذاشتم جلوم و میخوندم میرفتم جلو و هر چی هم میخوندم میموند توی ذهنم و بعدن در یک جمعی از این دانستهها برای اظهار فضل و ... استفاده میکردم.
- کتابهای هنر و حرفهفن دورهی راهنمایی: خب وقتی خیلی از بچههای دیگه از درس هنر و حرفهفن تو راهنمایی ناله میکردن من یادمه در به در تو فامیل میگشتم کتابهای هنر و حرفهفنشون رو که دیگه لازم نداشتن میگرفتم و دیگه اسباب سرگرمی من مهیا میشد. مینشستم کاردستیهای حرفهفن رو انجام میدادم. مخصوصن کارهای چوبشون رو. یادمه یه بار یکی از بچههای کوچه که از من بزرگتر بود و راهنمایی میخوند یکی از کارامو به عنوان تمرین برد و نمرهشو گرفت! یه بار هم دستمالی که دورشو دندانموشی کار کرده بودم خواهرم به عنوان تمرین برد مدرسه! البته فقط این کتابا نبود. هر خونهای میرفتم من دنبال کتابای درسی قدیمی بچههاشون بودم! کتابهای علوم نظام قدیم و ... .
راهنمایی:
۳- اطلس جامع گیتاشناسی: اصلن با این کتاب چقدر خاطره داریم. فقط یک کتاب نبود که ، یه بازی، یه تفریح، یه مسابقه، تو بگو یه منبع اروتیک! کتاب رو هر روز میآوردیم مدرسه. بازی حدس کشور داشتیم. سختترینش این کشورهای سه حرفی بودن که اون موقع با یه منطقی استدلال کرده بودیم نمیشه حدس زد!!! مثلن شما میگفتی من یه کشور ۵ حرفی در نظر دارم. بعد طرف مقابل پنجتا فرصت داشت که حرف بپرسه و شما جاهاشو نشون بدید. خب بعد یه مدت فهمیدیم که بهتره از حروف صدادار شروع کنیم! :)) ولی باگ قضیه سر کشورهای سه حرفی بود که یادمه یه مورد پیدا کرده بودیم که نمیشد هیچجوره حدسش زد. یه بار هم یادمه سر به رسمیت شناختن کشور "ولز" با آروین بحث کردیم و آخرش برای حکمیت رفتیم سراغ دبیر جغرافیای بسیار بسیار باسوادمون آقای آزادی. یادشون به خیر.
بازی حفظ پایتخت یا پرچم کشورها هم بود! یه صفحهی تاریخ تصویری زمین هم داشت! آروین هم یکی از این کتاب خریده بود. بعدها کلی از بچههای کلاس خریدن.
۴- فرمولهای ریاضی: یه کتاب جیبی بود. اوه اوه. یعنی این کتاب رو من خورده بودم. صرفن یه سری فرمول و نکتهی ریاضی بود بعد من هی میخوندم و برای هر قضیه اثبات خودمو (بیشتر شهود) مینوشتم توش. بعدها تقریبن همهی بچهها این کتابو گرفتن.
۵- آوای وحش -سفید دندان - تهیدستان: جک لندن. تقریبن اولین تجربههای من از داستان و رمان کتابهای جک لندن بودند. کلی از تخیلات من در مورد ارتباط با حیوانات وحشی و شکاری به خاطر کتابهای این نویسنده بود. همیشه یکی از آرزوهای من این بود که یه حیوان وحشی داشته باشم و اینو خودم اهلی کنم و آموزشش بدم و ... . و خب آوای وحش و سفیددندان اون روزا کلی برام جالب بودند.
۶- رسالهی امام خمینی! خب واقعن احکام برام چیز جالبی بود! مثلن احکام سربریدن حیوون رو بدونم برام جالب بود! فکر کنم همین هم باعث شد که سوم راهنمایی و اول و سوم دبیرستان برم مسابقات استانی و دوم یا اول بشم! صرفن دانستن برام مهم بود. اینکه بدونم حکم آب جاری چیه! کُر چیه! فکر کنم در مقام مقایسه بعد از سن تکلیفم به اندازهی یک دهم قبلش هم رساله نخوندم!
۷- روانشناسی نوجوانان و جوانان: (عنوانش دقیق یادم نیست ولی فکر کنم تربیت جنسی هم بود توی عنوان یا زیرعنوانش) کتاب رو به یکی از دوستام امانت دادم و برنگردوند! کتاب در جامعهی شوروی سابق بود. از بین کتابهای بابام پیداش کرده بودم. در مورد رفتار و اخلاق نوجوانان و جوانان نوشته بود. تغییرات رفتاری در سن بلوغ و ... .
۸- چگونه ذهن برتر داشته باشیم! اولین بار مطالبی مثل تنآرامی (ریلکسیشن) و تلقین رو توی این کتاب خوندم. یادمه رفته بودیم مراغه دکتر. بعد من توی ماشین نشسته بودم اینو میخوندم. حقیقتن تاثیرگذار بود. حتی یادمه اولین وبلاگمو برای نوشتن بعضی از مطالب همین کتاب نوشتم! فکر کنم موقع ورود به دبیرستان بود و کلی با این کتاب جوگیر شدیم. هنوز هم دوستش دارم این کتاب رو.
دبیرستان:
۹- شما هم میتوانید در ریاضیات خود موفق باشید: پرویز شهریاری قطعن نقش زیادی توی زندگی دوران دبیرستان من داشت. جالبه که من اونموقع فکر میکردم این نویسنده باید یه آدم جوون باشه! بعدن بیشتر شناختمش. یه کمی در مورد گذشتهش و زندگیش خوندم تا اینکه دو سال پیش خبر فوتشو شنیدم.(یادمه توی اتوبوس داشتم میرفتم سمت تهران که خبر فوتش رو شنیدم.) این کتاب در واقع مجموعهی یه سری مقاله با همین اسم بود که توی نشریهی "برهان" خونده بودم! تو دبیرستان یه جورایی کلکسیون کتاباشو جمع میکردم! روشهای جبر، کتابهای کوچک انتشارات مدرسه و ... . توی کتاب نوشته بود که یه دفتر تهیه کنید و هر سوالی که به ذهنتون میرسه رو توش بنویسید و براش جا بذارید که دنبال جوابش بگردید. هر سوالی میخواد باشه. یادمه یه کتاب چندصد صفحه برداشته بودم برای این کار و توش سوالارو مینوشتم. سال اول دبیرستان بود. قشنگ حس تحقیق و پژوهش داشتم برای حل اون سوالا!
- اصول و فلسفهی رئالیسم (علامه طباطبایی!): خب ما از سال سوم راهنمایی به تشویق دوستان تابستونا تو کتابخونهی شهر پلاس بودیم! یعنی صبح میزدیم بیرون. کتابخونه تو پارک بود. هم تفریح بود هم مطالعه. بعد این وسط ما یه بار گفتیم یه کتاب فلسفی هم بخونیم ببینیم چی به چیه! این کتاب رو گرفتم. هی میخوندم و با خودم میگفتم که بابا فهمیدم دیگه! این که چیزی نداره! مثلن یه مثالش در مورد شانس هنوز هم یادمه! خلاصه اگه پیدا کنم کتابو دوباره میخونمش!
- کتابهایی که تمومشون نکردم!: سینوهه، راز داوینچی : خب این دوتارو از پیدیاف میخوندم. سینوهه رو که خیلی اولاش ول کردم. با دوستم شروع کرده بودیم به خوندن. ولی خب من وسطاش ول کردم. بعدن البته فهمیدم که مترجم کلی هم از تخیل خودش اضافه کرده و انگار از یک کتاب چند ده صفحهای یک کتاب دوجلدی در آورده. راستش همون موقع هم برام سوال پیش میاومد که این مفاهیم رو چجوری به زبون هیروگلیف نوشتن و تا به امروز باقی موندن! راز داوینچی رو هم که یه کمی مونده به آخراش ول کردم چون تقریبن حدس زدم چی به چیه و کی به کیه!
۱۰- راز شاد زیستن: اندرو متیوس. سال کنکور چند بار خوندمش. من راستش زیاد از این کتابای این شکلی خوشم نمیومد. ولی خب این کتاب رو میثم پیشنهاد کرد و گفت که اونم از مقدمهی کتاب شیمی بهمن بازرگانی خونده (وگرنه اونم آدمی نبود که ...) خلاصه کتاب خوب بود. بعدها همین کتاب رو برای بقیه هم پیشنهاد کردم و برای چند نفر هم هدیه دادم.
بعد از کنکور: خب بعد از کنکور من فصل تازهای از کتابخونی رو شروع کردم. همون تابستون تقریبن کتابهای امیرخانی رو خوندم. کتابهای زیادی خوندم توی این مدت. کتابهای صفایی حائری دید جدیدی دادن بهم. رمانهای زیادی خوندم. شازده کوچولو ، قلعهی حیوانات، دموقراضه، وقتی نیچه گریست، (و کارهای دیگهی یالوم) و کتابهای دیگهای که شاید الان اسمشون یادم نیاد. ولی نمیخواستم خیلی جدی یا کاذب باشه و چیزی که بقیه نوشتن رو من هم بنویسم.
پ.ن.۱: هیچ گونه تلاشی نشد که لیست شامل ده کتاب بشه. حتی وقتی آخر کار میخواستم شماره بذارم با خودم میگفتم اگه یکی دو تا کم بیاد چه کتابی رو مینویسم؟! که گفتم خب "مثنوی معنوی" رو هم مینویسم. چون یادمه دبیرستان که بودم اونم میخوندم و وقتی معلمامون میگفتن مولوی بعضی جاها تمثیلهایی آورده که یه کمی ازش بعیده! نیشخندی میزدم که یعنی "من فهمیدم منظورتونو!".
پ.ن.۲: بین این کتابها بهتر بود یه سری مجله هم بذارم. مجلههای قدیمی مثل برهان که در مورد ریاضی بود و خیلی مطلب خوب توش بود. یا مجلههای قدیمی دانشمند. خودم هم تقریبن به صورت مرتب سه سال مجلهی "اطلاعات علمی" رو هر ماه میخریدم.
پ.ن.۳: کتابایی که شماره ندارن بعدن یادم اومدن و اضافهشون کردم.