جمعه تولدمه! یعنی چند روز دیگه . من که همیشه مشکل دارم در محاسبه ی سن .
بیست سال رو تموم میکنم . میدونی یعنی چی؟ آدمی که ۲۰ سال از عمرش گذشته .
کم کم دارم برای یه تولد خوب آماده میشم. میخوام تمرین کنم خوب بودن رو . خوب زندگی کردن رو .
خیلی ها میگویند که بیست سالگی تولد مهمی است . همچنان که ۴۰ سالگی یا نمیدانم شاید هر سنی که مضرب ۱۰ باشد!!!!
امروز(منظورم دیروزه یعنی شنبه) اتفاقای زیادی برام افتاد . اتفاقایی خیلی ساده که شاید بقیه حتی بهش اتفاق هم نگویند. باید عوض شد.
//
امروز (واقعن امروز یعنی یکشنبه) خیلی ها امتحان دارن . من هم داشتم ولی حذف کردم!!(عجب آرایه ای) ولی یک نفر یک امتحان خیلی خاص و ویژه دارد!
آقای کافی!! یک امتحان خیلی سخت دارند امروز. آن هم کجا؟ توی بیمارستان! باور کن دعایت کردم. خیلی ممنون بابت حرفی که بهم زدی.
امیدوارم در امتحانت موفق باشی. ما که یک بار یک کوییز(در مقابل امتحان شما کوییز هم محسوب نمیشد!)
نیاز داشتم یک نفری که باهاش تعارف ندارم این حرف رو بهم بزنه . سعی میکنم که خوب باشم!