گوشه ای از دنیای یک چوپان امروزی!

۱۳۷ مطلب با موضوع «شخصی» ثبت شده است

خودت باش

باز چند روزه که شب خوابهای عجیب میبینم. خدا به خیر بکنه.

 

///

به نظر من به هیچ وجه درست نیست که آدم بخواد دقیقن مثه یه نفر دیگه باشه. به نظرم من در بهترین حالت میتونم خودم باشم.

بهتره آدم روی دامنه ی خودش و با ضابطه ی تابع خودش دنبال نقطه ی بهینه ی خودش باشه.

////

نوشتن یه پست چه قدر وقت برد. و آخرش هم ناتموم موند!! اینه دیگه . ما این جوری پست میذاریم.

این پست فکر کنم به مدت بیش از ۸ ساعت در حالت ویرایش بوده.

!!!!

 

۲۹ بهمن ۹۱ ، ۰۱:۱۷ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چوپان

پارسال در چنین روزی

به دلایلی انگیزه م برای نوشتن کم شده. (از جمله پابلیک شدن ناخواسته وبلاگم توسط دوستم!)

امروز بیست و دوم بهمن.

عصر یادم افتاد پارسال در چنین روزی رفته بودم برنامه فرصت برابر!

و چند روز قبل از من هم آروین رفته بودم. همون دوستم که دیروز در موردش نوشتم و دیروز با هم بودیم. 

یادش به خیر.

یادم باشه میخوام در مورد علاقه مند ساختن خودم به فوتبال بنویسم. البته اگه انگیزه پیدا کنم.

این تعطیلی چند روزه هم بالاخره فردا تموم میشه . ۵روز تعطیل بودم و نرفتم خونه! عجیب بود یه کم .

///

از آن طرز فکرت خوشم نیامد. از تو بعید بود. از تو انتظار دارم. من برای دچار نشدن به همین طرز فکر این همه به خودم سختی دادم. این همه بقیه را از خودم ناخواسته ناراحت کردم. و این همه راه رفته برگشتم که دقیقن به اینجایی که تو رسیدی نرسم. به نقطه ای نرسم که انکار هویتم افتخار کنم. شاید راست میگی اگر به قول تو حماقت و عجله نمیکردم الان آن اتفاقها هم افتاده بود ولی من به همین به قول تو "حماقت"م افتخار میکنم. تا باشد از این حماقت ها. چون اگر همین حماقت نبود شاید ... . و امیدوارم دیگر از این زرنگ بازیها که تو انتظارش را داشتی نکنم توی زندگیم.

//

شاد بودن خیلی ساده است گاهی و آنقدر ساده که بعضیا قدرشو نمیدونن!!

۲۲ بهمن ۹۱ ، ۲۲:۴۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
چوپان

میلاد ِنور، خانه رفتن، ...

خب به عنوان تعطیلی بین دو ترم دوشنبه رسیدم خونه. توی اتوبوس ۳تا فیلم تماشا کردم(به لطف لپتاپ دوستم!) برای همین تقریبن نخوابیدم. صبح هم رسیدم خونه بازم نخوابیدم و ... . برای همین شب فکر کنم ساعت ۹-۱۰ خوابم برد.

دیروز هم که با خونواده رفتیم بیرون . برای چند نفر از کانتکتام پیامک فرستام. از همون بالا شروع کردم و با زبان گنگ خودم برای هر کدوم سعی کردم یک پیامک خیلی ساده و صمیمی بفرستم. نه شعری نه متن ادبی یک جمله خیلی ساده. فکر میکنم اینجوری خیلی بهتره. یه دوستی برگشت یه شعر طولانی فرستاد ، شعری یادم نیس ، به نظرم اگه یه جمله کوتاه از خودش برام میفرستاد احساس بهتری داشتم و جمله ش هم بیشتر یادم میموند.

امروز رفتم مدرسه. مدرسه چه قدر عوض شده! همه چیز. بچه هایی که یک موقع اول راهنمایی میخوندن امسال دیگه دبیرستانی بودن . چه قدر بزرگ شده بودن . یادش به خیر چه قدر خاطره برام زنده شد. 

رفتم دبیرامونو دیدم . چند نفر دبیر و کادر جدید هم بودن. بعد از ظهر رفتم آموزشگاه یکی از دبیرامون. خیلی خوب بود . بازم هم کلی خاطره برام تازه شد. بعد هم رفتم دکتر. 

فردا صبح میرم مدرسه. 

 

۱۱ بهمن ۹۱ ، ۲۲:۲۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
چوپان

خودکشی!

یه مدته که تصمیم گرفتم نوشابه و نوشیدنی های گازدار نخورم. خیلی هم پیشرفت خوبی داشتم. 

نشونه ش تعداد ظرفای پلاستیکی نوشابه تو اتاق که واقعن کاهش چشمگیری داشت تو این مدت.

یعنی واقعن یه وقتایی به دلیل تنبلی چند روز میشد که "آب  ِخالص" نمیخوردم.

این تصمیم خیلی خوبه. تا اینجا هم خوب عملی شده.

امروز دو تا امتحان داشتم. و دیشب تازه شروع کردم به خوندشون . به صورت یک در میان میخوندم!

شب هم مجبور بودم بیدار بمونم. البته نتونستم و یه کمی خوابیدم.

۰۴ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۲۴ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چوپان

خواب های خوب

من به عالم خواب خیلی اعتقاد دارم!!

چند روزه (دقیقن سه روزه ) که خوابای خیلی قشنگ و زیبایی میبینم. همه ش اعضای خانواده و فامیل و آشناها و حتی خواب امروز بچه های دانشکده!!!

عجیب تر این که بعد بیدار شدن خوابم خوب یادم میان. مثلن تو خواب دو روز پیشم خاله و پسرخاله هامو دیدم. البته بقیه هم بودن.

یا تو خواب دوم عمو و پسر عمو مو دیدم که فکر کنم اومده بودن تهران یا نه یه شهر دیگه به صورت اتفاقی دیدیم همدیگه رو.

آخرین خوابم که خیلی عجیب تر از قبلیا بود. دیدم فکر کنم رفته بودم مشهد. برگشتنی یادمه با هواپیما بود. بعد اون صحنه ی فرودش شبیه مرد دو هزار چهره بود که یه هو من به عنوان خلبان هواپیما ، هواپیما رو فرود آوردم!!! بعد هم خیلی ساده پیاده شدیم. تا جایی که یادمه دونفر از هم دانشکده ای ها هم بودن!!

یعنی خواب میبینم در حد المپیک. خدا تعبیرشون رو به خیر کنه . البته درستش اینه که خوابِ خوب رو نباید تعریف کرد!

 

 

سَحَر کرشمه‌ی چَشمت به خواب می‌دیدم   زِهی مَراتب خوابی که بِهْ زِ بیداریست

 

۲۷ دی ۹۱ ، ۰۰:۳۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چوپان

تولد

جمعه تولدمه! یعنی چند روز دیگه . من که همیشه مشکل دارم در محاسبه ی سن . 

بیست سال رو تموم میکنم . میدونی یعنی چی؟ آدمی که ۲۰ سال از عمرش گذشته .

کم کم دارم برای یه تولد خوب آماده میشم. میخوام تمرین کنم خوب بودن رو . خوب زندگی کردن رو . 

خیلی ها میگویند که بیست سالگی تولد مهمی است . همچنان که ۴۰ سالگی یا نمیدانم شاید هر سنی که مضرب ۱۰ باشد!!!!

امروز(منظورم دیروزه یعنی شنبه) اتفاقای زیادی برام افتاد . اتفاقایی خیلی ساده که شاید بقیه حتی بهش اتفاق هم نگویند. باید عوض شد.

//

امروز (واقعن امروز یعنی یکشنبه) خیلی ها امتحان دارن . من هم داشتم ولی حذف کردم!!(عجب آرایه ای) ولی یک نفر یک امتحان خیلی خاص و ویژه دارد!

آقای کافی!! یک امتحان خیلی سخت دارند امروز. آن هم کجا؟ توی بیمارستان! باور کن دعایت کردم. خیلی ممنون بابت حرفی که بهم زدی.

امیدوارم در امتحانت موفق باشی. ما که یک بار یک کوییز(در مقابل امتحان شما کوییز هم محسوب نمیشد!)

نیاز داشتم یک نفری که باهاش تعارف ندارم این حرف رو بهم بزنه . سعی میکنم که خوب باشم!

۲۴ دی ۹۱ ، ۰۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
چوپان

عصرهای جمعه

عصر جمعه س و دلتنگی اش.

 

یه مدتی میشه که سعی میکنم عصرهای جمعه رو توی محیط بسته نباشم . ترجیحا برم بیرون یا جایی . 

قبلن که خونه بودم معمولن اینجوری بود . یعنی عصرای جمعه معمولن میرفتیم بیرون با خانواده . یا با دوستان. تازگی هم که چندباری تنهایی رفتم بیرون .

وقتی خودم بیرون میرم انقلاب بعدش ولیعصر و یه کمی گردش و پیاده روی و خسته شدن و برمیگردم. 

امروز هم چون شانس آوردیم و شنبه تعطیل شد و من دوتا امتحانم پرید ،فرصتی پیش اومد که با یه دوست عزیز بریم بیرون . رفتیم انقلاب. رفتیم ولیعصر . شام خوردیم . اومدیم سمت انقلاب . چندتا کادوی مخصوص خریدیم . منم خیلی وقت بود میخواستم یه "من ِاو" بخرم . از اون فروشگاه انتشارات افق خریدیم. 

خوش گذشت. بعد هم اون دو شاخه گل نرگس. بعدش هم که ویتامینه ی خیابون استاد معین.

متشکرم از دوست خوبی که امروز همراهم بود . و تشکر از اهالی اتاق که کلی سوءظن به خرج دادند. :)

دوست داشتم یک قسمت از "من ِاو" رو اینجا بنویسم.

ادامه مطلب...
۱۶ دی ۹۱ ، ۰۰:۲۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
چوپان